آسمان هم که باشی
بغلت خواهم کرد
فکر گستردگی واژه نباش
همه ی در گوشه تنهایی من جا دارند
پر از عاشقانهای تو
دیگر از خدا چه بخواهم…؟!
آسمان هم که باشی
بغلت خواهم کرد
فکر گستردگی واژه نباش
همه ی در گوشه تنهایی من جا دارند
پر از عاشقانهای تو
دیگر از خدا چه بخواهم…؟!
------------------------------------------------------------------------------------------------------
جغرافیای کوچک من
همین چشم های مشکی توست
که هیچ چیز جایش را نمی گیرد . . .
چشمان مرا به چشمهایش گره زد
بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد . . .
دل من را تو بردی با نگاهت
اسیرم کرده ای با روی ماهت
تو را با بی گناهی می شناسند
ولیکن هست زیبایی گناهت !
عشق
همین خنده های ساده توست
وقتی بـا تمـام غصه هایت میخنـدی
تـا من از تمـام غصه هایـم رهــا شوم . . .
دلم در حلقه غم ها نشسته
زبانم بسته سازم شکسته
وجودم پر از شعر عاشقانست
تو را خواهم این حرفا بهانست !
چرا می گویند “ها” نشانه جمع است ؟!
اما وقتی با “تن” جمع ببندی
“تنها”خودت می مانی و خودت!
هیچوقت
آﺭﺯﻭﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻧﮑﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ
ﺑﯽ ﺧﻮﺩﺕ !
چقـدر دوست دارم
دستهای مردانـه ات را
ڪـه دستهای ڪوچڪم را
درآن جامیـدهی
و نوازش میڪنی
تا بفهمم تو ڪنارم هستی
ومــن تڪیـه گاهی مطمئــن دارم …
پاييز
وفادار ترين فصل خداست
حافظه ی خیس خيابان های شهر را
همیشه همراهی می کند
لعنتی، هی مي بارد و می بارد…
و هر سال
عاشق تر از گذشته هایش
گونه های سرخ درختان شهر را
می بوسد و
لرزه مي اندازد به اندام درختان
و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق
براي لمس تن زمين
که گاهی افتادن
نتيجه ی عشق است…
تنهایی مثل پاییزه هم قشنگه هم غم انگیزه
قشنگیش به خاطر تو و غم انگیزیش به خاطر دوری تو
بیا به جنگ تن به تن
شلیک خنده از تو
رگبار بوسه از من
بغلم کن
که آدمیزاد باید دلش
به چیزی گرم باشد
یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت
و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم !